متن آهنگ ترس سامان جلیلی
بگو گناه من چی بود آخه دل کندی ازمو شبا بیدارمو
روزا بی تابمو میبینی حالمو
فکر این که دیگه نمیبینمت و دیگه نیستی خب منو میکشه
منی که دلخوشه تو و نگاتمو
نشد با رفتنت گذشته رو حتی این زندگیمو
بی تو مرور کنم نشد که دور کنم از تو خیالم
وقتی ثانیه ها یادآور نبودنتن تقویم داره برعکس میره
نبودت میگیره همه ی سالمو
حرف زیاده تو دلم حل نمیشه مشکلم
با تو که یبار نشد بگی دوست دارم
هیچ علاقه ای به من از خودت نشون ندادی
که بگم عاشقی که بگم عاشقی
ترس دارم از عشق تو چون
باعث نشد که تو از غرور لعنتیت بتونی کم کنی
تو اومدی با حضورت که زندگیمو بیشتر اسیر غم کنی
♫♫♫
شاید برای تو خاطره و عکسای دوتاییمون عذاب آور شده
واسه تو بی خوده موندن کنار من
اما خاطره هایی که از تو برای من مونده دیوونم کرده و
همشون درده و برو عزیز من
حرف زیاده تو دلم حل نمیشه مشکلم
با تو که یبار نشد بگی دوست دارم
هیچ علاقه ای به من از خودت نشون ندادی
که بگم عاشقی که بگم عاشقی
ترس دارم از عشق تو چون
باعث نشد که تو از غرور لعنتیت بتونی کم کنی
تو اومدی با حضورت که زندگیمو بیشتر اسیر غم کنی