متن آهنگ اسیری (قصه عشق) شهرام شکوهی
قصه عشقی که میگم عشق لیلای مجنون ♩ ♮ ❣ با یه روایت دیگه لیلی جای مجنون ♩ ♮ ❣ مجنون سر عقل امده شده آقای این خونه ♩ ♮ ❣ تعصب و یه دندگیش کرده لیلی رو دیوونه ♮ ❣ اما لیلی بیمجنونش دق میکنه میمیره ♩ ♮ ❣ با یه اخم کوچیک اون دلش ماتم میگیره ♩ ♮ ❣ میگه باید بسازه اون این مثل یه دستوره ♩ ♮ ❣ همین یه راه مونده واسش چون عاشق مجبوره ♮ ❣ زوره عشق تو زوره احساس همیشه کوره ♩ ♮ ❣ هرجا خودخواهی باشه انصاف از اونجا دوره ♩ ♮ ❣ عاقبت این لیلی ما مثل گل های گلخونه ♮ ❣ تو قاب سرد شیشهای پژمرده و دلخونه ♮ ❣ حکایت عشق اونا مثه برف زمستونه ♮ ❣ اومدنش خیلی قشنگ آب کردنش آسونه ♮ ❣ قلب تو خالی از عشق و بی نور و سوت و کوره ♮ ❣ عاشق کشی مرامت نگات سرده و مغرور ♮ ❣ عشقو ببین توی نگاش از کینهی تو دوره ♮ ❣ یه کاری کن تو هم براش چرا عاشقیتم زوره ♮ ❣ زوره عشق تو زوره احساس همیشه کوره ♮ ❣ هرجا خودخواهی باشه انصاف از اونجا دوره ♮ ❣ زوره عشق تو زوره احساس همیشه کوره ♮ ❣ هرجا خودخواهی باشه انصاف از اونجا دوره ♮ ❣ زوره عشق تو زوره احساس همیشه کوره ♮ ❣