
متن آهنگ بیخبری محمد زندوکیلی
به تو نمیرسد چرا غمی که میشد مرا به دل تو ای آشنا نمیکند مرا رها چشم تو
بی خبری از دل من خاطره ی قاتل من زیباترین مشکل من نیستی که اسان شود این عشق
آرامش حال منی دردی که دنبال منی هر و هر سال منی چگونه پنهان شود این عشق
دل بستم به تو وابستم به تو من خستم از خودم که عاشقت شدم من آخر از این عشق میمیرم
بی خبری از دل من خاطره ی قاتل من زیباترین مشکل من نیستی که اسان شود این عشق
آرامش حال منی دردی که دنبال منی هر و هر سال منی چگونه پنهان شود این عشق