متن آهنگ نوستالژی گوگوش و ابی
یکی موند و یکیمون رفت جهان ما دو قسمت شد
یکی تنها توی خاکش یکی راهی غربت شد
یکیمون از قفس پر زد یکی خواست و نمی تونست
نگاهش رو به دریا بود ولی راه و نمی دونست
دو تا آینده مبهم یه تابستون بی خورشید
همون فصلی که رویامون مثل ارتش فروپاشید
میون زمزمه هامون یه آهنگ یادگاری موند
یکی مون از خدا دور شد یکی هنوز نماز میخوند
تو و عکسای دیروزت منو شعرای این دفتر
توی نوستالژی جاموندیم به زیر خاک و خاکستر
به دنیا اومدیم اما ما این دنیا رو نشناختیم
چه میموندیم چه میرفتیم بهم بازی رو می باختیم
یکی از ما تموم زندگیشو توی تصویر تنهایی سفر کرد
که میدونست خودش رو جا گذاشته که یه حسی تو قلبش میگه برگرد
یکی از ما هنوزم رو به دریا توی دنیای دیروزش اسیره
یه خواهش از خدا داره که شاید جوونیشو بتونه پس بگیره
تو و عکسای دیروزت منو شعرای این دفتر
توی نوستالژی جاموندیم به زیر خاک و خاکستر
به دنیا اومدیم اما ما این دنیا رو نشناختیم
چه میموندیم چه میرفتیم بهم بازی رو می باختیم
که میدونست خودش رو جا گذاشته که یه حسی تو قلبش میگه برگرد
یکی از ما هنوزم رو به دریا توی دنیای دیروزش اسیره
یه خواهش از خدا داره که شاید جوونیشو بتونه پس بگیره
تو و عکسای دیروزت منو شعرای این دفتر
توی نوستالژی جاموندیم به زیر خاک و خاکستر
به دنیا اومدیم اما ما این دنیا رو نشناختیم
چه میموندیم چه میرفتیم بهم بازی رو می باختیم