متن آهنگ بدرقه ابی
رفتن ات مثله یه حادثه برام موندنیه حالا آواز سفر کردن تو خوندنیه
لحظه ها ثانیه ها طاقت موندن ندارن می سوزونن اما خب فکر سوزوندن ندارن
یه روزی لحظه هامون رنگ بنفشه ها بودن تو هوای خونه مون عطر آلاله ها بودن
تن من جسم تو یکی نبودن اما یه جون زیر آفتاب جدا اما یکی سایه هامون
حالا اون اسب بزرگ آهنی منتظره تا تمومی وجود من و همراش ببره
می بره هرچی رو که بود و نبود من میشم شناور مسیر رود
بدرقه کلام تلخ رفتنه واسه من تجربه ی گسستنه
رفتن ات مثله یه حادثه برام موندنیه حالا آواز سفر کردن تو خوندنیه
لحظه ها ثانیه ها طاقت موندن ندارن می سوزونن اما خب فکر سوزوندن ندارن
یه روزی لحظه هامون رنگ بنفشه ها بودن تو هوای خونه مون عطر آلاله ها بودن
تن من جسم تو یکی نبودن اما یه جون زیر آفتاب جدا اما یکی سایه هامون
حالا اون اسب بزرگ آهنی منتظره تا تمومی وجود من و همراش ببره
می بره هرچی رو که بود و نبود من میشم شناور مسیر رود
بدرقه کلام تلخ رفتنه واسه من تجربه ی گسستنه
بدرقه کلام تلخ رفتنه واسه من تجربه ی گسستنه
بدرقه کلام تلخ رفتنه واسه من تجربه ی گسستنه