متن آهنگ امشب معین
امشب از اون شباست که من دوباره دیوونه بشم تو مستی و بی خبری اسیره می خونه بشم معین
از من بگریزید که می خوردم امروز با من منشینید که دیوانه ام امشب
ترسم که سر کوی تو را سیل بگیرد ای بی خبر از گریه ی مستانه ام امشب
یک جرعه ی آن مست کند هر دو جهان را چیزی که لبت ریخت به پیمانه ام امشب
بی حاصلم از عمر گران مایه فروغی گر جان نرود در پی جانانه ام امشب
دلم گرفت از آسمون هم از زمین هم از زمون تو زندگی چقدر غمه دلم گرفته از همه
ای روزگار لعنتی تلخه بهت هر چی بگم من به زمین و آسمون دست رفاقت نمیدم
امشب از اون شباست که من دوباره دیوونه بشم تو مستی و بی خبری اسیره می خونه بشم
امشب از اون شباست که من دلم می خواد داد بزنم تو شهره این غریبه ها دردم و فریاد بزنم
دلم گرفت از آسمون هم از زمین هم از زمون تو زندگی چقدر غمه دلم گرفته از همه
ای روزگار لعنتی تلخه بهت هر چی بگم من به زمین و آسمون دست رفاقت نمیدم
از این همه در به دری تو قلب من قیامته چه فایده داره زندگی این انتهای طاقته
از این همه در به دری دلم رسیده جون من به داد من نمیرسه خدای آسمون من
دلم گرفت از آسمون هم از زمین هم از زمون تو زندگی چقدر غمه دلم گرفته از همه
ای روزگار لعنتی تلخه بهت هر چی بگم من به زمین و آسمون دست رفاقت نمیدم