متن آهنگ حال محال سالار عقیلی
در خودم گم شده بودم ♫!♭● تو صدایم کردی عاشقم کردیو ♫!♭● کشتی و رهایم کردی
عشق پیش از تو فقط ♫!♭● دلهره ای زیبا بود حس بیداری ♫!♭● اگر بود ولی رویا بود
در هوای تو نفس تنگ ♫!♭● شود باکی نیست آسمان گرچه زمین ر گیر شود خاکی نیست
زهر در جام بریزی به ♫!♭● عطش مینوشم جامه ای را که به آتش ♫!♭● بکشی میپوشم
آنکه در راه تو رفته است ♫!♭● کجا برگشته عاشقی کرده اگر با تو ♫!♭● چرا برگشته
چشم تو باده ترین جام ♫!♭● حلالی است که هست در مقامی ♫!♭● که همان حال محالی است که هست
پر من سوخت کنار تو و ♫!♭● پرواز شدم عجز بودن تو مرا کشتی ♫!♭● و اعجاز شدم
گفتنی نیست فنایی که ♫!♭● سر آغاز بقاست دیدنی هست ♫!♭● بقایی که سرانجام فناست پر من سوخت کنار تو و ♫!♭● پرواز شدم عجز بودن تو مرا کشتی ♫!♭● و اعجاز شدم
گفتنی نیست فنایی که ♫!♭● سر آغاز بقاست دیدنی هست ♫!♭● بقایی که سرانجام فناست