متن آهنگ نامهربانی ناصر عبدالهی
در دیگران می جویی ام بدان ای دوست
این سان نمی یابی ز من حتی نشان ای دوست
من در تو گم گشتم مرا در خود صدا می زن
تا پاسخم را بشنوی پژواک سان ای دوست
ای دوست، ای دوست، ای دوست، ای دوست
در آتش تو زاده شد ققنوس شعر من
سردی مکن با اینچنین آتش به جان ای دوست
گفتی بخوان خواندم اگرچه دوست نسپردی
حالا که لالم خواستی، پس خود بخوان ای دوست
ای دوست، ای دوست، ای دوست، ای دوست
من قانعم، آن بخت جاویدان نمی خواهم
گر میتوانی یک نفس با من بمان ای دوست
یا نه تو هم با هر بهانه شانه خالی کن
از من من این بر شانه ها بار گران ای دوست
نامهربانی را هم از تو دوست خواهم داشت
بیهوده میکوشی بمانی مهربان ای دوست
آنسان که می خواهد دلت با من بگو آری
من دوست دارم حرف دل را بر زبان ای دوست
ای دوست، ای دوست، ای دوست، ای دوست
ای دوست، ای دوست، ای دوست، ای دوست
ای دوست، ای دوست، ای دوست، ای دوست
ای دوست، ای دوست، ای دوست، ای دوست